زندگینامه: دیوید بکهام (1975 -)
ورزش > فوتبال- همشهری آنلاین:
دیوید رابرت جوزف بکهام (David Robert Joseph Beckham) در سال 1975 در لندن پایتخت انگلستان به دنیا آمد.
ادوارد آلن بکهام، پدر و ساندرا جورجینا مادر دیوید بکهام هستند. همسر او ویکتوریا آدامز یک هنرمند انگلیسی است. او چهار فرزند به نامهای بروکلین، رومیو، کروز و هارپر دارد.
دیوید بکهام فوتبال حرفهای خود را از جوانان منچستریونایتد آغاز کرد و چند ماه پس از حضور در تیم جوانان منچستریونایتد وی برای بازی در جام اتحادیه انگلیس به تیم بزرگسالان دعوت شده بود.
هر چند در اولین حضورش در تیم بزرگسالان منچستر یوناتید نیمکت نشین بود ولی دو سال و نیم بعد به همراه تیم بزرگسالان برای نخستینبار حضور در لیگ برتر را تجربه کرد. فصل ۹۶/۱۹۹۵ اولین حضور بکهام در لیگ برتر بود.
سرانجام دیوید بکهام دوم آوریل ۱۹۹۵ اولین بازیاش را در لیگ برتر مقابل لیدز یونایتد تجربه کرد و در واقع فصل ۹۶- ۹۵ آغازی بود بر درخشش این بازیکن در فوتبال انگلیس.
بکهام ابتدا در پست هافبک راست مشغول به بازی شد که سابق بر آن پست آندری کانچلسکیس در منچستر محسوب میشد و گلهای زیبای خود را از همین جا آغاز کرد. مخصوصاً گل به یادماندنیاش در مرحله نیمه نهایی جام حذفی باشگاههای انگلیس در مقابل چلسی و این فصل با قهرمانی در دو جام برای شیاطین سرخ به پایان رسید.
فصل ۹۷-۱۹۹۶ دومین فصل حضور وی در لیگ برتر بود. او مشهورترین گل خود را در این فصل و در مقابل تیم ویمبلدون به ثمر رساند و با ضربهای زیبا از وسط زمین دروازه ویمبلدون را در سل هارست پارک باز کرد.
بکهام نخستین حضورش در تیم ملی انگلیس را در اول سپتامبر ۱۹۹۶ تجربه کرد و به همراه این تیم به مصاف مولداوی در کیشنف رفت. پیش از آن دیدار، بکهام سابقه بازی در تیم ملی زیر ۲۱ سال انگلیس را در کارنامه خود داشت.
بکهام سال ۱۹۹۷ به همراه منچستر به عنوان قهرمانی لیگ برتر انگلیس دست یافت و به عنوان بازیکن برتر انگلیس در این سال برگزیده شد.
وی در نخستین بازی فصل ۹۹-۱۹۹۸ منچستر یوناتید برابر لسترسیتی باز هم منجی شیاطین سرخ شد و با گلی زیبا از روی یک ضربه کاشته منچستر را از شکست نجات داد.
سال ۱۹۹۹ برای بکهام سالی پر از افتخار بود. قهرمانی در لیگ برتر انگلیس، قهرمانی در جام حذفی و سرانجام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا کلکسیون افتخارات این بازیکن را کامل کرد. بروکلین فرزند اول دیوید بکهام نیز سال ۱۹۹۹ چشم به جهان گشود و بکهام در این سال طعم پدر شدن را چشید.
رئال مادرید:
بارسلونا اولین باشگاهی بود که رسماً درخواست خود را مبنی بر تمایلش جهت جذب دیوید بکهام تقدیم منچستر یوناتید کرد اما در این بین تنها یک تیم بود که توانست گوی سبقت را برای جذب این ستاره انگلیسی برباید.
در ژوئن سال ۲۰۰۳ دیوید بکهام با عقد یک قرار داد چهار ساله به تیم رئال مادرید قهرمان باشگاههای اسپانیا پیوست.
منچستر در ابتدای قراردادش با رئال مبلغ ۱۷/۵ میلیون پوند بابت فروش بکهام دریافت کرد که این مبلغ با توجه به حضور بکهام در رقابتهای لیگ قهرمانان و نمایش او در رئال تا ۲۵ میلیون پوند قابل افزایش بود.
سرانجام بکهام راهی رئال مادرید شد و جدایی او از منچستر یوناتید خلاء بزرگی در خط میانی این تیم بوجود آورد.
سرخپوشان اولترافورد با از دست دادن کاپیتان تیم ملی انگلیس شاید توجه بسیاری از رسانهها و محافل ورزشی را که معطوف به بکهام بود از دست دادند. بکهام طی سالهای حضورش در منچستر در ۳۹۷ بازی که برای این تیم انجام داد ۸۶ گل به ثمر رساند.
شروع کار بکهام در رئال با انتقادات زیادی همراه بود. بسیاری معتقد بودند که او نمیتواند در تیم رئال شرایط آرمانی خود را باز یابد و همانند گذشته بازیهای خوبی از خود ارائه دهد.
اما این هافبک ارزشمند پاسخ هواداران را به گونهای دیگر داد و در سه بازی مختلفی که برای رئال به میدان رفت دو بار گلزنی کرد.
هر چند پس از آن ادعایی بر ارتباط نا مشروع بکهام علاوه بر زندگی خصوصی بر فوتبال او تاثیر زیادی گذاشت فصلی که بکهام به همراه رئال بدون کسب هیچ عنوانی پشت سر گذاشت.
لس آنجلس گالکسی:
دیوید پس از آمدن فابیو کاپلو به رئال به یک نیمکت نشین تبدیل شد، البته بعدها فابیو کاپلو اذعان کرد که دلیل این نیمکت نشینیها کالدرون مدیر وقت باشگاه رئال مادرید بودهاست.
فصل ۲۰۰۶-۰۷ رئال مادرید به شدت برای قهرمانی میجنگید ولی نتایج مطلوبی را کسب نمیکرد، در این حال بود که کاپلو با بازی دادن به بکهام و تاثیر بسزای بکهام در بازیها توانست در نهایت به قهرمانی در لالیگا دست یابد.
در عین حال بکهام که از این نیمکت نشینیها و بخصوص عدم تمایل باشگاه برای تمدید قرارداد با وی راضی نبود تصمیم جالبی گرفت و او با قرادادی ۵ساله ورقم ۲۵۰ میلیون دلار به تیم گالکسی لس آنجلس پیوست. این قرارداد ۶ماه زودتر از پایان فصل بسته شد ولی بکهام تا آخر فصل در رئال توپ میزد.
آ.ث.میلان:
نیمفصل دوم سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ را با توجه به تعطیلات لیگ آمریکا، بصورت قرضی در تیم آث میلان سپری کرد. شماره بکهام ۳۲ بود.
او موفق شد با پیراهن میلان ۲ گل بهثمر برساند.
پاریس سن ژرمن:
بکهام در اواخر ژانویه ۲۰۱۳ در تمرینات آرسنال شرکت کرد ولی آرسن ونگر مربی این تیم به جذب او علاقهای نشان نداد.
در نهایت باشگاه پاریس سن ژرمن با عقد قراردادی ۵ ماه وی را جذب کرد.
وی پس از عقد این قرارداد اعلام کرد که تمامی مبلغ این قرارداد را به یک بنیاد خیریه کودکان اهدا میکند. شماره بکهام باز هم 32 است.
سابقه ملی:
دیوید بکهام یکی از بهترینهای دنیادر زدن ضربات ازاد محسوب میشود و از پاسهای فوق العادهای نیز برخوردار است. او در سال ۱۹۹۹در جام قهرمانان اروپا با تیم منچستر یونایتد مقابل بایرن مونیخ به قهرمانی رسید در این بازی که با نتیجه ۲بر۱ به پایان رسید او دو پاس گل داد و بهترین بازیکن میدان بود.
گلن هادل سرمربی وقت تیم ملی انگلیس بکهام را برای حضور در رقابتهای جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه دعوت کرد. او در دو بازی نخست انگلیس نیمکت نشین بود.
اما در سومین بازی تیم ملی انگلیس مقابل کلمبیا به میدان رفت و گلی زیبا روی یک ضربه آزاد در این دیدار به ثمر رساند و دیوید بکهام اولین گل ملی خود را برای انگلیس در همین بازی به ثمر رساند.
در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و دیدار انگلیس و آرژانتین درگیری بکهام با دیگوسیمونه منجر به اخراج این بازیکن شد و شاید همین امر نقشه زیادی در شکست تیم ملی انگلیس در این بازی حیثیتی داشت.
اما بکهام همچنان به پیشرفت ادامه داد و درخشش او در سال ۱۹۹۹ وی را در کنار ریوالدو کاندیدای دریافت عنوان بهترین بازیکن اروپا وجهان کرد.
در نوامبر سال ۲۰۰۰ پیتر تیلور سرمربی وقت تیم ملی انگلیس بازوبند کاپیتانی را برای اولین بار در بازی دوستانه انگلیس مقابل ایتالیا بر بازوی دیوید بکهام بست.
پس از بازنشستگی آلن شیرر و به دنبال او تونی آدامز حالا نوبت به دیوید رسیده بود تا در داخل زمین هدایت بازیکنان تیم ملی انگلیس را بر عهده بگیرید.
اسون گوران اریکسون نیز در اولین حضورش به عنوان سرمربی جدید تیم ملی انگلیس در یک بازی دوستانه در استادیوم ویلا پارک به مصاف اسپانیا رفت و سه بر صفر حریف خود را مغلوب کرد.
بکهام در رقابتهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ عنوان کاپیتانی خود را در تیم ملی انگلیس حفظ کرد در اه مارس سال ۲۰۰۱ انگلیس در آنفیلد میزبان فنلاند بود و با گل بکهام بود که منجر به پیروزی ۲ بر ۱ انگلیسیها برابر فنلاند شد.
کاپیتان تیم ملی انگلیس در بازیهای مقدماتی یورو ۲۰۰۴ هم برای تیم کشورش درخشید و در چهار بازی نخست تیم ملی انگلیس در مرحله مقدماتی رقابتهای یورو ۲۰۰۴ گلزنی کرد.
اما بکهام در دیدار جنجالی انگلیس مقابل ترکیه از بازی اخراج شد و به دنبال آن بازی ماه ژوئن مقابل تیم اسلواکی را از دست داد. در پایان آن فصل تمام توجه مطبوعات معطوف به آینده بکهام بود. بازیکنی که مورد توجه رم، میلان، رئال مادرید و بارسلونا قرار گرفته بود و همه این تیمها خواهان جذب او بودند.
در تابستان سال ۲۰۰۴ بکهام بازیهای بسیار ضعیفی را در رقابتهایی یورو۲۰۰۴ از خود به نمایش گذاشت و با از دست دادن دو پنالتی حساس موجبات حذف تیم ملی انگلستان را از گردونه این رقابتها فراهم کرد.
دیوید بکهام در سال ۲۰۰۶ در جام جهانی المان به همراه تیم انگلستان به مقامی دست نیافت وپس از اتمام جام جهانی و تعویض مربی انگلستان دیگر در تیم انگلستان بازی نمیکند.
تیم ملی انگلستان با مربیگری استیو مک لارن از صعود به مرحله نهائی یورو ۲۰۰۸ باز ماند تا استیو مک لارن جای خود را به فابیو کاپلو دهد.
کاپلو با دعوت دوباره از بکهام بازوبند کاپیتانی را مجدداً به وی داد و در بازی دوستانه مقابل آمریکا طی مراسمی از بکهام بابت صدمین بازی ملی تجلیل شد. و او برای بارچهارم صاحب فرزندی دختر خواهد شد.
دیوید بکام می سال 2013 در صفحه فیسبوک خود با وجود دریافت پیشنهاد تمدید قرارداد با باشگاه پاری سن ژرمن به مدت یک سال دیگر تصمیم گرفت از دنیای فوتبال خداحافظی کند و به 20 سال حضور خود در مستطیل سبز پایان دهد.
عناوین و افتخارات ورزشی:
بازیکن جوان سال (1997).
بازی در تیم منتخب ستارگان جهان (1998).
کاندید بهترین بازیکن سال جهان (1999).
بهترین بازیکن سال اروپا (1999).
کاندید بهترین بازیکن سال اروپا و جهان (2001).
بازیکن سال جهان از نگاه بی بی سی (2001).
فتخارات باشگاهی:
منچستر یونایتد:
قهرمانی لیگ برتر: ۹۶-۱۹۹۵ ، ۹۷-۱۹۹۶ ، ۹۹-۱۹۹۸ ، ۰۰-۱۹۹۹ ، ۰۱-۲۰۰۰ ، ۰۳-۲۰۰۲.
قهرمانی جام اتحادیه: ۱۹۹۶ ، ۱۹۹۹.
قهرمانی جام باشگاههای اروپا : ۹۹-۱۹۹۸.
قهرمانی سوپر جام اروپا : ۱۹۹۹.
قهرمانی جام بین قارهای : ۱۹۹۹.
قهرمانی جام حذفی انگلستان : ۱۹۹۳ ، ۱۹۹۴ ، ۱۹۹۶ ، ۱۹۹۷.
قهرمانی با تیم جوانان : ۱۹۹۲.
رئال مادرید:
قهرمانی لیگ برتر : ۰۷-۲۰۰۶
قهرمانی جام حذفی اسپانیا : ۲۰۰۳
ژاوی تمام دنیای فوتبالی اش را، در نوکمپ پایه گذاری کرده است، هنگامی به بارسا پیوست، که فقط 11 سال داشت. پیشرفت او در تیم واقعا سریع بود، طوری که در سال 98-97، از بارسلونای نوجوانان به بارسا ب پیوست.
در بارسا ب، ژاوی یک پایه اصلی تیم گوزالوو بود تا موفق شد با او، لیگ دسته دوم اسپانیا را کسب کند.
رویای ژاوی از بچگی، شرکت در اولین بازی برای تیم اصلی بارسلونا بود، در حالی که در سال در تابستان 1998، برابر مایورکا بازی می کرد.
او همچنین در مسابقات مهمی در سال 1999 شرکت کرد، که یکی از مهمترین آن ها، بازی قهرمانی در لیگ، تحت نظر لوئیس فانگال، مربی بارسا بود.
فصل 2000-1999، یکی از بهترین فصل های هرناندز بود، زیرا با مصدومیت گواردیولا، فضا و میدان بسیاری به ژاوی جوان داده می شد. او در این مسابقات، به عنوان بازی ساز اصلی تیم نامیده می شد که اکنون هم به همین صورت، به کارش ادامه می دهد و یکی از کم نوسان ترین بازیکنان تیم است.
با فان گال، ریسکئس، آنتیک و رایکارد، ژاوی همیشه کلیدی ترین بازیکن تیم بوده است و موفق شد، در حالی که فقط 25 سال سن داشت، در 300 امین بازی خویش برای بارسا، پا به میدان بگذارد.
ژاوی در یورو 2004 و جام جهانی 2002، درخشش خیره کننده ای داشت.
شخصیت
ژاوی در بیشتر بازی ها به عنوان بازیساز اصلی تیم نامیده می شود و توانایی این را دارد، که با سری کاملا بالا، تیم را به سمت جلو هدایت کند. در حالی که از تکنیک و توانایی های زیادی هم برخوردار است، همیشه به عنوان یک بازیکن روحیه بخش به تیم و ترکیب شمرده خواهد شد. وی می تواند با سری بالا، پاس های دقیق رو به جلو ارسال کند و تیم و خط میانی را، از زیر فشار بیرون آورد. او همچنین در دفاع کردن هم از توانایی های خاصی برخوردار می باشد.
افتخارات
07-2006 سوپرکاپ اسپانیا
06-2005 لیگ قهرمانان اروپا
06-2005 لیگ اسپانیا
06-2005 سوپرکاپ اسپانیا
04-2005 لیگ اسپانیا
99-1998 لیگ اسپانیا
فیزیک بدنی
نام: ژاوی هرناندز کریوس
پست: هافبک
محل تولد: ته راسا
تاریخ تولد: 25/1/1980
قد: 1 و 70
وزن: 68 کیلوگرم
آندرس اینیستا لوخاین متولد 11 ماه مِی 1984 در فواِنتیلبیای آلباسته ی اسپانیا است.قدش 170 سانتیمتر و پستش پشت فوروارد یا هافبک هجومی است ولی در اغلب قسمت های زمین(از جمله خطوط هافبک) توانایی بازی دارد.12 سال بیشتر نداشت که باشگاه بارسلونا او را که در تیم محلی بالومپیای آلباسته بازی می کرد ، کشف کرد و به کاتالانیا آورد.لوئیس ونگال او را در اولین بازی اش در 29 اکتبر 2002 در یک بازی جام باشگاه های اروپایی در برابر براگا بازی داد.در لالیگای در آن سال 6 بار توانست به میدان برود و گلی نتوانست به ثمر برساند و درخشش چشمگیری نداشت.در فصل 2004-2003 وی 11 بار به میدان رفت که اکثراً به صورت بازیکن تعویضی آن هم در ورزشگاه نیوکمپ بود. در آن فصل اینیستا فقط یک گل به ثمر رساند.اما شروع حرفه ای و فصل موفق آندرس را باید در فصل 2005-2004 بدانیم که وی به عنوان یک بازیکن فیکس از 38 بازی در لالیگا 37 بازی را به میدان رفت که از همه بازیکنان بارسلونا در آن فصل بیشتر بود.در آن فصل وی به عنوان یک بازیکن سازنده گل در گلزنی های ساموئل اتوو و رونالدینهو نقش بسزایی داشت و کمتر ترجیح میداد که در گلزنی برای خود شرکت کند و توانست تنها 2 گل در آن فصل به ثمر برساند.اینیستا رفته رفته به روند موفقیت خود ادامه میداد و بخصوص بازی او در فصل 2006-2005 که ژاوی هرناندز مدت زیادی مصدوم بود بیشتر به چشم می خورد زیرا او به جای ژاوی به میدان رفت و توانست جای او را به خوبی پر کند و به عنوان یک بازیکن کاملاً پخته در هافبک به حساب آید . در 19 ژولای آن سال پیشنهاد هنگفتی با مبلغ 60 میلیون یورویی از سران باشگاه رئال مادرد به وی داده شد ولی اینیستا این پیشنهاد را رد کرد و با بارسلونا تا سال 2014 تمدید کرد.وی در خصوص این پیشنهاد به مطبوعات گفت:(( من می توانم در خصوص این پیشنهاد هر کاری رو انجام بدم ولی دوست دارم که بار دیگر با بارسلونا باشم و آنجا بمانم.وقتی که گفتم می خواهم فوتبالم را با بارسلونا به پایان برسانم با تمام قلب و وجودم این حرف را زدم)).
در فصل 2007-2006 وی با انجام 37 بازی در لالیگا توانست 6 گل و با انجام 8 بازی در جام باشگاه های اروپا 2 گل به ثمر برساند.
در فصل 2008-2007 آندرس شماره 8 را که قبلاً بر تن ژولی بود را بر تن کرد و همانند سال های پیش یکی از ارکان اصلی بارسا به حساب می آید و پاس های بی نقض او در بازی های زیبای چند سال اخیر بارسلونا بسیار موثر بوده است.
اینیستا در تیم ملی اسپانیا
اینیستا اولین بار در سال 2001 به تیم زیر 16 اسپانیا دعوت شد و در پیروزی های این تیم در جام ملت های زیر 16 سال اروپا نقش داشت.همچنین در سال بعد نیز در تیم زیر 19 سال اسپانیا بازی کرد و در قهرمانی این تیم در مسابقات جام ملت های زیر 19 سال های اروپا نقش داشت. در سال 2003 آندرس نقش بسزایی را در رسیدن تیم جوانان اسپانیا به فینال جام جهانی جوانان که در امارات برگزار میشد را ایفا کرد که در همان سال نامش در تیم ستاره های جهان فیفا آمد.وی همچنین در جام جهانی 2006 که در آلمان بر گزار میشد حضور داشت.
اینیستا و خانواده
مادر اینیستا یک پیشخدمت در هتل رامبلا و پدرش یه وکیل بازنشسته است که در انتخاب باشگاه به وی کمک بسیاری کرده است.اینیستا همچنین یک پسردایی به نام خاویر گاستون آلبرتو است که در تیم نوجوانان بارسلونا بازی می کند و هم اکنون 14 ساله است و در پست فوروارد بازی می کند.
افتخارت آندرس اینیستا
قهرمانی با بارسلونا در فصل 2005-2004 در لالیگا
قهرمانی با بارسلونا در فصل 2006-2005 در لالیگا
قهرمانی با بارسلونا در فصل 2006-2005 در سوپرجام اسپانیا
قهرمانی با بارسلونا در فصل 2006-2005 در جام باشگاه های اروپا
قهرمانی با تیم زیر 16 سال اسپانیا در جام ملت های اروپا
قهرمانی با تیم زیر 19 سال اسپانیا در جام ملت های اروپا
نائب قهرمانى تيم جوانان اسپانيادر جام جهانى جوانان در سال 2003
ژابی آلونسو اولانو (به انگلیسی: Xabi Alonso) (به اسپانیایی: [ˈ(t)ʃaβi aˈlonso oˈlano]) (به باسکی: [ˈʃaβi aˈlons̺o oˈlano]) بازیکن فوتبال اهل اسپانیا و متولد ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ (۳۰ ساله) است. وی در تیم باشگاهی رئال مادرید نقش هافبک را ایفا می کند. او به خوبی می تواند از فوتبالیست ها عبور کند و به عنوان بهترین رهگذران توپ در جهان انتخاب شده است. نام خانوادگی وی یعنی آلونسو اولانو، یک نام خانوادگی باسکی است.او در سال های گذشته به عنوان بهترین هافبک دفاعی جهان انتخاب شده است.
ژابی آلونسو در فینال یورو ۲۰۱۲
ژابی آلونسو فوتبال را از رئال سوسیداد، تیم اصلی منطقه ی خانه اش Gipuzkoa آغاز کرد. او پس از یک فصل بازی در باشگاه ایبار (Eibar) به صورت قرضی، به رئال سوسیداد بازگشت که پس از آن مدیر جان توشاک، ژابی آلونسو را به عناون کاپیتان تیم منصوب کرد. آلونسو در نقش کاپیتانی موفق شد و در رئال سوسیداد در فصل ۲۰۰۳ - ۲۰۰۲ به مقام دوم لالیگا نائل آمد. آلونسو در ماه اوت سال ۲۰۰۴، با پیشنهاد ۱۰٫۵ میلیون پوند به باشگاه لیورپول پیوست. او در فصل اولش با لیورپول، لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد و در فینال این جام، یک گل به ثمر رساند. فصل بعد نیز با لیورپول فاتح جام FA و انجمن سپر FA شد. سرانجام آلونسو با پیشنهاد ۳۰ میلیون پوند به باشگاه رئال مادرید پیوست. وی در جام های بین المللی معتبری مانند یورو ۲۰۰۴، جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان، یورو ۲۰۰۸، جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی و یورو ۲۰۱۲ برای تیم ملی اسپانیا بازی کرد. آلونسو اولین بازی ملی اش را در آوریل ۲۰۰۳ در پیروزی ۰–۴ اسپانیا در برابر اکوادور انجام داد و تا به حال با اسپانیا، قهرمان یورو ۲۰۰۸، جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی و یورو ۲۰۱۲ شده است. در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۲، آلونسو در یورو ۲۰۱۲ در مرحله ی یک چهارم نهایی، صدمین بازی ملی اش را انجام داد و دو گل به فرانسه زد و بهترین بازیکن میدان شناخته شد و صدمین بازی ملی اش را جشن گرفت.به او لقب مهندس را داده اند و در رئال مادرید میانه دار زمین است. افتخارات:
بهترین اسپانیایی سال : ۲۰۰۳
بهترین گل ماه لیگر برتر : نوامبر ۲۰۰۴
FIFA / FIFPro جهانی XI (2): 2011، 2012
بهترین بازیکن خط میانی لالیگا : ۲۰۱۲
در تیم برتر یوفا یورو : ۲۰۱۲
مدال طلا شایستگی از نظام سلطنتی اسپورتینگ : ۲۰۱۲
بهترین هافبک دفاعی جهان در سال های ۲۰۱۱ - ۱۲ - ۱۳
در 9 سمپتامبر ۱۹۸۵در کرواسی متولد شد
تاکنون در تیمهای دیناموزاگرب -زرینسکی موستار -، اینتر زاپاریسک -و تاتنهام بازی کردهاست و ۴۴ بازی ملی هم برای تیم ملی کرواسی انجام دادهاست.
او که لقب " کرویف بالکان " را به خود اختصاص داده ، از نظر سبک بازی و شکل ظاهری (به خصوص بینی کشیده و موهای بلوندش ) به جوانی های کرویف شباهت دارد (26 ساله ، 1.70 سانتی متر) ، بازیسازی است که کلاس خاص خودش را دارد . همیشه سعی می کند که به بهترین شکل هم تیمی هایش را ببیند و برایشان بازی بسازد . از آن دست از بازیکنان تکنیکی است که هواداران حاضرند برای دیدن بازیش بلیط استادیوم را بخرد . هافبکی است که با هوش و نبوغش ، میانه زمین را تسلط کند . در حقیقت هر بار که توپ به او می رسد ، می توان انتظار یک اتفاق را داشت .
البته شم گلزنیش خوب نیست اما دید و آمار پاس گلش نسبت به بازیکنی که 26 ساله است و در اوج دوران فوتبالش بسر می برد ، عالی به نظر می رسد .
جیمی ردنپ ، کاپیتان سابق اسپئرز او را این گونه توصیف می کند :" او مثل یک غول تمرین می کند و هرگز شکایت نمی کند . با توپ یا بدون توپ درون زمین کار می کند و می تواند با یک حرکت کوچک ، مدافع مقابلش را محو کند
شروعش آسان نبود . خانواده اش در گیر و دار جنگ در دهه 90 به کرواسی رفتند . پدر بزرگش توسط سربازان صربستانی به قتل رسید . او در هتل آدریاتیک در شهر زادار زندگی کرد ، شهری که مودریچ در آن تصمیم گرفت فوتبالش را شروع کند و حتی وقتی که اطرافیانش به زاتون ابراواکی رفتند ، او در آن جا باقی ماند .
مودریچ آن دوران را به یاد می آورد :" دوستانمان پیش از اتمام جنگ به خانه هایشان بر می گشتند و فکر می کردم که والدینم همین کار را انجام دهند اما آنها تصمیم گرفتند که اجازه دهند که پسرشان همان کاری را که می خواهد ، انجام دهد . "
مادرش خیاطی می کرد و پدرش پس از بازگشت از ارتش ، به عنوان مسئول فنی در فرودگاه زادار مشغول به کار شد . اما این هم بدون مشکل نبود . جور کردن پول مدرسه مودریچ آسان نبود . در سال 2000 ، او به آکادمی دینامو پیوست و پس از آن سه سال در زیرینیسکی بازی کرد . در حالی که تنها 18 سال داشت در موستار تبدیل به بهترین بازیکن لیگ بوسنی - هرزگوین شد .
به زاگرب برگشت . بازی را در اینتر زاپارسیچ آغاز کرد و با این باشگاه قراردادی ده ساله بست . در سال 2006 دوباره به دینامو پیوست که در این باشگاه سه لیگ ، دو جام حذفی و یک سوپرکاپ برد . نقش او در پیراهن تیم ملی کرواسی با حضور اسلاون بیلیچ پر رنگ تر شد چرا که این مربی اعتقاد ویژه ای به استعداد های او داشت و معتقد بود که لوکا ، جانشین است خلفی برای نسل طلایی کروات ها در دهه 90 که شوکر ، بوبان و پرسینچکی را داشت .
مودریچ که لقب " پرنده " را هم یدک می کشد ، در یورو 2008 خود را به عنوان یک ستاره جهانی مطرح کرد . یک گل زیبا به اتریش زد و در بازی مقابل آلمان عملکردی درخشان داشت . در مرحله یک چهارم یک نمایش درخشان دیگر مقابل ترکیه داشت اما کروات ها در ضربات پنالتی اوت شدند . اما این باعث نشد که بخشی از تیم برتر تورنمنت نباشد .
در یوروی اخیر ، مودریچ در مقابل " آدم کوتاه " های فوتبال جهان یعنی ستاره های اسپانیا ، عملکردی دخرشان داشت . کرواسی توسط سرخ ها در مرحله گروهی اوت شد . او 57 بازی ملی دارد که هشت گل زده است . عملکردش در یورو 2008 ، نگاه چندین باشگاه را به خودش جلب کرد . در نهایت با 21 میلیون یورو به تاتنهام پیوست تا تبدیل به گرانقیمت ترین بازیکن تاریخ فوتبال کرواسی شود .
ناهماهنگی و مصدومیت باعث شد که در آغاز کارش در لیگ انگلیس توفیقی داشته باشد . اما در سال 2011 ، هواداران تاتنهام او را بهترین بازیکن تیمشان خواندند . تاتنهام پیشنهاد 25 میلیونی چلسی برای بازیکن کروات را رد کرد . پس از یوروی اخیر ، باز هم نگاه ها به او جلب شد و مشتریانش بیشتر شدند .
در چهار سال حضورش در لندن ، دو تغییر در سبک بازیش داشت . یکی این که پستش عقب کشیده شد . حالا می تواند به عنوان هافبک دفاعی هم بازی کند . تغییری که باعث شد آمار گلزنیش کاهش یابد . دومی هم به خاطر اولی است . او بیشتر به میانه زمین نزدیک شده تا به محوطه جریمه حریف و این باعث می شود که نقشش در تیم پر رنگ تر شود .
مودریچ که تا 2016 قرارداد داشت ، بی صبرانه منتظر پیوستنش به رئال مادرید بود . او تصمیم گرفت که تمرینات تاتنهام را تحریم کند که این با جریمه 100 هزار یورویی برایش همراه بود .
او پس از 24 ساعت به تمرینات تیم انگلیسی برگشت . تاتنهام در ازایش 50 میلیون یورو می خواست اما رئال مادرید فقط 33 میلیون یورو حاضر بود بدهد .
مودریچ در تیم لندنی 160 بازی رسمی داشت که 17 گل زد . در تیم ملی کرواسی هم در دو یورو و یک جام جهانی حضور پیدا کرد .
بعد از چندین هفته مذاکره، سرانجام دنیل لوی، رئیس باشگاه تاتنهام، مبلغ درخواستی اش را کاهش داد و و دو باشگاه برای انجام این انتقال روی مبلغ ۴۲ میلیون یورو (۳۳ میلیون پوند) به توافق رسیدند.
مودریچ ۲۶ ساله که بعد از یورو ۲۰۱۲ در تمرینات تاتنهام حضور پیدا نکرد، دستمزد ۱۲۰ هزار پوند در هفته از رئال دریافت خواهد کرد.
برچسبها: زندگی نامه لوکا مودریچ
نام : ایكر كاسیاس فرناندز
محل تولد : موستولس /مادرید/اسپانیا
تاریخ تولد :20/05/1981
پست : دروازه بان
وزن :174 پوند / 79 كیلوگرم
قد : 1/6 اینچ / 185 سانتیمتر
بیوگرافی :
اغاز به كار وی در تیم رئال مادرید به سال 1990 برمیگردد درست زمانی كه كاسیاس فوتبال حرفه ای خود را از تیم های پایه رئال اغاز كرد و در سال 1998 توسط هاینكس مربی اسبق رئال مادرید برای سفر همراه با تیم اصلی به منظور بازی مقابل روزنبرگ دعوت شد و سرانجام در فصل (2000- 1999 ) در تركیب اصلی قرار گرفت .
در دوران نوجوانی وی برای تیم رئال مادرید (c ) تا اینكه توانست به تیم كاستیا راه یابد. بازی خوب وی از دید مربیان تیم های پایه اسپانیا مخفی نماند و كاسیاس در سال 1996 توانست مقام قهرمانی زیر 15 ساله های اروپا را همرا با تیم اسپانیا كسب كند دوسال بعد او موفق شد همراه با تیم زیر 17 ساله های اسپانیا و با درخشش در ضربات پنالتی قهرمانی خود رو تكرار كند و بالاخره در سال 1998 اون مقام قهرمانی زیر 19 ساله های اروپا را همراه با تیم ملی زیر 19 ساله های اسپانیا كسب كرد و در همان سال جایزه بهترین بازیكن زیر 21 سال اروپا رو به دست اورد .
كمتر كسی فكر میكرد كاسیاس بتواند از سال 1999 تا به الان كه یكی از بازیكنان با تجربه و تاثیر گذار و كاپیتان چهارم تیم هست به عنوان دروازه بان اول تیم بزرگ رئال مادرید ایفای نقش كند .
اوج درخشش وی به فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال 2002 برمیگردد كه با عكس العمل های فوق العاده خود نقش به سزایی در قهرمانی رئال مادرید داشت به طوری كه بعد از ان بازی مطبوعات از وی به عنوان یكی از قهرمانان گلاسكو یاد كردند و بعد از گذشت چند روز از ان بازی وی برای بازیهای جام جهانی 2002 كره و ژاپن به تیم ملی اسپانیا دعوت شد و هنگامی كه همگان منتظر حضور سانتی كانیزارس مشهور در درون دروازه ی تیم ملی اسپانیا بودند به علت مصدومیت وی این جام را از دست داد و كاسیاس جوان سنگربان تیم ملی شد.و آغاز درخشش وی از همان سال بود .
گرچه اسپانیا در آن جام با ناداوری مقابل كره حذف شد ولی درخشش كاسیاس باعث شد تا سانتی كانیزارس برای همیشه نیمكت نشین شود و دوران بازیگریش برای تیم ملی خیلی زود پایان پذیرد .
در یورو 2004 نیز كاسیاس گزینه ی اول بود و اسپانیا در مرحله ی گروهی حذف شد
جام جهانی 2006 نیز برای اسپانیا ارمغانی به همراه نداشت گرچه كاسیاس بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشت .
یورو 2008 با خاطره ای خوش برای كاسیاس به پایان رسید زیرا كه اسپانیا بعد از سالها قهرمان شد و كاسیاس یكی از اركان قهرمانی اسپانیا بود درخشش او در ضربات پنالتی مقابل تیم ملی ایتالیا موجبات صعود اسپانیا به مراحل بالاتر و در نهایت قهرمانی را فراهم كرد .
شخصی :
بسیاری از كاسیاس به عنوان بهترین یا حداقل به عنوان یكی از سه دروازه بان برتر جهان یاد میكنند او در حالی كه 26 سال سن دارد افتخارات زیادی كسب نموده و از بسیاری از بازیكنانی كه در دوران بازیگری خود همراه افتخار كسب كرده اند موفق تر بوده است ولی همه چیز به زمین فوتبال خلاصه نمیشود كاسیاس قلب بسیار رئوف و مهربانی دارد و همیشه در كارهای انسان دوستانه پیش قدم است .
وی همچنین به خرافات اعتقاد زیادی دارد به طوری كه هر وقت یكی از هم تیمی های وی گلی به ثمر میرساند اون خط عرضی دورازه ای كه در ان ایستاده است رو لمس میكند .
او علاقه زیادی به پارك و همچنین سفر به شهرهای مختلف توسط مترو دارد همچنین در مصاحبه ای عنوان كرده بود دوست دارد روزی به عنوان رئیس باشگاه رئال مادرید فعالیت كند
زندگی نامه ی ایکر کاسیاس
روز ۲۰ می ۱۹۸۱ پسر بچه ای در محله موستولس شهر مادرید به دنیا امد که بعد ها به یکی از بزرگترین دروازه بانان دنیا تبدیل شد.
ایکر کاسیاس فرناندز نام کامل این دروازه بان است وی توانست در سال ۲۰۰۸ به افتخاری دست یابد که خیلی از بزرگان فوتبال اسپانیا ارزوی ان را داشتند.
رئال مادرید
او یکی از محصولات اکادمی باشگاه رئال مادرید است که در سال ۱۹۹۰ بازیهای خود را در این باشگاه اغاز کرد.
وی تا سال ۱۹۹۹ - ۱۹۹۸ در تیم جوانان باشگاه بازی می کرد تا اینکه در ان سال توانست اولین بازی رسمی خود را برای تیم باشگاهیش انجام دهد وی در ان سال جانشین بودو ایگنر دروازه بان اول رئال مادرید شد.
در سال ۲۰۰۰ با حضور در فینال لیگ قهرمانان اروپا در برابر والنسیا به جوانترین دروازه بانی تبدیل شد که در کل فینالهای تاریخ لیگ قهرمانان حضور می یابد.
در ان بازی رئال مادرید توانست با نتیجه ۳ - ۰ تیم والنسیا را شکست دهد و هشتمین قهرمانی خود را در این جام جشن بگیرد.
ولی در این بین کاسیاس دچار افت شدیدی شد و جای ثابت خود را به سزار سانچز داد ولی گویی فینال لیگ قهرمانان همیشه برای این دروازه بان خوش یمن است.
در فینال لیگ قهرمانان در سال ۲۰۰۲ سزار سانچز دچار مصدومیت شد و بار دیگر کاسیاس جوان درون دروازه رئال مادرید قرار گرفت تا این تیم بتواند با درخشش وی و زیدان با نتیجه ۲ - ۱ تیم المانی بایرلورکوزن را شکست داده و برای نهمین در اروپا به مقام قهرمانی نایل شود
در سال ۲۰۰۸ قرارداد خود را با رئال مادرید تا سال ۲۰۱۷ تمدید کرد.
تیم ملی اسپانیا
اولین بازی کاسیاس برای تیمهای ملی اسپانیا مربوط می شود به حضور وی در تیم ملی زیر ۱۷ سال اسپانیا که با ۱۶ سال سن جوانترین عضو ان تیم بود.
کاسیاس توانست با این تیم در سال ۱۹۹۷ در فینال جام جهانی زیر ۱۷ ساله های دنیا حضور پیدا کند و با شکست برزیل قهرمان دنیا شود.
در بین دروازه بانان تاریخ تیم ملی اسپانیا زوبیزارتا با ۱۲۶ بازی ملی در مکان اول قرار دارد و کاسیاس با ۸۲ بازی در رتبه دوم جای گرفته است.
کاسیاس همچنین توانست در سال ۱۹۹۹ همراه با تیم ملی جوانان اسپانیا به مقام قهرمانی جهان برسد.
اولین بازی ملی کاسیاس برای تیم بززگسالان اسپانیا در سال ۲۰۰۰ و در مقابل تیم سوئد بود. در سال ۲۰۰۲ او ابتدا به عنوان جانشین سانتیاگو کانیزارس وارد جام جهانی شد ولی با تصادف عجیبی که موجب مصدومیت کانیزارس شد ایکر کاسیاس به عنوان دروازه بان اصلی اسپانیا در جام معرفی شد.
کاسیاس توانست در مرحله یک شانزدهم نهایی به یک قهرمان ملی تبدیل شود زیرا در ان مرحله اسپانیا به تیم ملی ایرلند جنوبی برخورد کرد و بازی به ضربات پنالتی کشیده شد.
کاسیاس جوان در ان بازی بود که مهارت خود را در گرفتن ضربات پنالتی با گرفتن دو ضربه به اهالی فوتبال نشان دهد.
کاسیاس در مسابقات مقدماتی یورو ۲۰۰۴ نیز دروازه بان اول اسپانیا بود که در دوره مقدماتی فقط ۴ گل دریافت کرد ولی با این وجود اسپانیا نتوانست به طور مستقیم به دوره پایانی راه یابد و می بایست در بازی پلی اف به دیدار تیم نروژ می رفت که بار دیگر تیم ملی اسپانیا با درخشش کاسیاس موفق شد مجوز حضور در مرحله نهایی یورو را کسب کند در ان دو بازی کاسیاس موفق شد دروازه خود را بسته نگه دارد.
کاسیاس در جام جهانی ۲۰۰۶ نیز حضور داشت و با وجود اینکه فقط ۲ گل دریافت کرد ولی تیم ملی اسپانیا نتوانست به مقام درخور توجه ای دست یابد.
در سال ۲۰۰۸ با دعوت نشدن رائول به تیم ملی بازوبند کاپیتانی به ایکر کاسیاس رسید تا تیم ملی اسپانیا بتواند با کاپیتانی وی بعد از ۴۴ سال بار دیگر بر بام فوتبال اروپا بنشیند.
اوج کار کاسیاس در این جام به بازی مقابل تیم ملی ایتالیا برمی گردد . این بازی در واقع تقابل دو دروازه بان اول دنیا به حساب می امد در طرفی بوفون و در سوی دیگر کاسیاس قرار داشت و هر دو دروازه بان نیز کاپیتان تیمهای خودشان بودند.
این بازی به ضربات پنالتی کشیده شد که کاسیاس با گرفتن ۲ ضربه از بازیکنان تیم ایتالیا توانست بوفون را شکست دهد.
ايکر کاسياس از کوچکي علاقه ي فراواني به فوتبال داشت ولي او استعداد خود را در دروازباني نشان داد.هنگامي که به دوران نوجواني رسيد تيم رئال به استعداد او پي برد وخبر از حضور پديده اي در فوتبال را دادند سر انجام او به تيم هاي پايه ي رئال راه يافت و با بازي هاي خوب خودراهي بزرگسالان اين تيم شد وتا حالا اين تيم به خاطر دروازباني هاي خوبي که کاسياس در طول اين چند سال کرده قرارداد او را تا پنج سال ديگر با او تمديد کرده است.از نظر خيلي ها او بهترين دروازبان تاريخ اسپانيا است او در رده بندي بهترين دروازبان هاي جهان رده ي چهارم را در اختيار دارد .او دروازبان شماره يک اسپانياست و دروازبان هايي همانند ويکتور والدز(بارسلونا) و رينا(ليور پول)هنوز نتوانسته اند جاي او را بگيرند
نظر شخصي :بهترين دروازه بان جهان(البته بعد از جام جهاني2010 و دريافت دستكش طلا در اين مورد شكي وجود نداره)
«ايكر كاسياس فرناندز» متولد بيستم ماه مي سال 1981 در «موستولس» مادريد دروازهبان فوتبال اسپانياست، كاسياس محبوب تمام مادريديهاست. او يك دروازهبان ايدهآل است. دستانش بدون دستكش هم با يك اشاره توپ را ميگيرد.
او از سال 1999 همچون صخره محكمي آخرين مدافع تيم رئالمادريد بوده است. هر چند ابتدا براي دروازهبان بودن جوان به نظر ميرسيد ولي حركات آكروباتيك او سبب شد همتايانش از او حساب ببرند. او تاكنون بارها با عكسالعملهاي سريع خود تيمش را نجات داده است و معروف است به اينكه هرگز از شكستن مچ پايش نميهراسد. اين دروازهبان 29 ساله اولين بازي ملي خود را در سال 2000 مقابل تيم سوئد انجام داد. او تمام مدت در آن بازي روي نيمكت ذخيرهها نشسته بود. به همين دليل وقتي در جامجهاني 2002 سرانجام داخل دروازه تيمش قرار گرفت عزم خود را جزم كرد كه استعدادش را به دنيا نشان دهد.
مطبوعات نام او را «سنت كاسياس» گذاشته بودند زيرا، توانايي خارقالعادهاش مثل يك فرشته نجات شوتها را سد ميكرد و جلوي ورود آنها را به دروازه ميگرفت.
كاسياس از سال 1999 پيراهن شماره يك رئالمادريد را بر تن كرد. باشگاهي كه از هشت سالگي براي تيم بچهها شوت ميزد. او بسيار خونسرد است و اعصاب آرامي دارد و در سختترين شرايط كنترل خود را حفظ ميكند. بنابراين مربي اسپانيا هيچ وقت ترديدي در انتخاب دروازهبان خود ندارد هر چند اين كشور دروازهبان خوب ديگري همچون «سانتياگو كانيزارس» را روي نيمكت خود دارد.
خانواده
پدرش «خوزه لوئيس كاسياس» نام دارد و كارمند وزارت آموزش و پرورش اسپانياست. مادر او «ماريا دل كارمن فرناندز» سوم نوامبر 1958 در مادريد به دنيا آمد. او قبلا در يك آرايشگاه زنانه كار ميكرد ولي هماكنون در مادريد يك فروشگاه لوازم ورزشي را اداره ميكند.
ايكر برادري به نام «اوناي» دارد كه متولد 1988 است. فوتبال او بهتر از برادر بزرگترش «ايكر» است ولي علاقه خاصي به بازيهاي تلويزيوني و پلياستيشن دارد و تنها در تيم محليشان فوتبال بازي ميكند. او هوادار تيم بارسلوناست ولي «ايكر» ميگويد تازگيها به رئال مادريد هم علاقه پيدا كرده و تمام بازيهاي اين تيم را تماشا ميكند.
دستهاي بيمه شده
«ايكر كاسياس» مدتي پيش دستهاي خود را به قيمت 5/7 ميليون يورو بيمه كرد و قراردادي با شركت بيمه «گروپاما» بست. اين قرارداد تنها تا پايان اين فصل از بازيها اعتبار دارد و شامل تمام بازيهاي «ايكر كاسياس» در هر مكان و هر زماني ميشود. اين قرارداد در حقيقت تبليغي براي شركت «گروپاما» هم هست زيرا با اين اقدام بين مردم شناختهتر ميشود.
ايكر در اين باره گفت: «خيلي جالب است. من هيجانزده شدهام، اميدوارم مردم هم از اين كار من خوششان بيايد.» و بعد با خنده افزود: «اگر زانو يا پاهايم هم صدمه ديدند ميتوانم به آنها بگويم دستم مصدوم شده است و پولش را بگيرم.»
دروغ متنفرم
خبرنگار مجله هالامادريد: قبل از هر چيز ميخواهم از شما اجازه بخواهم كمتر وارد مقوله فوتبال بشوم. اشكالي ندارد؟
هر طور مايليد.
خبرنگار: شعار شما در زندگي چيست؟
اگر بخواهم يك جمله را انتخاب كنم اين است: «از هر روزمان حداكثر استفاده را بكنيم.» هر چه سن انسان بالاتر ميرود بيشتر به اطرافش توجه ميكند. مثلا دقيقتر تلويزيون تماشا ميكند و بهتر مشكلات را ميبيند. اين باعث ميشود انسان بنشيند و فكر كند. در اين صورت است كه ميفهميم خيلي خوشبختيم كه در ميان مردمي خوش فكر به دنيا آمدهايم.
خبرنگار: شما از بچگي براي بازي فوتبال با مترو به مادريد ميآمديد، چه خاطراتي از آن روزها داريد؟ خاطرات خيلي خوبي دارم. آن وقتها بايد شهر را خوب ياد ميگرفتم. آن روزها ياد گرفتم كه مسئوليتپذير باشم چون بايد با همتيميهايم به تنهايي و بدون خانواده به سفر ميرفتم. همه ما بچه بوديم. تجربه، انسان را بزرگ ميكند ولي در همان لحظه آدم اين را نميفهمد.
خبرنگار: يادتان ميآيد ماهانه چقدر خرج رفت و آمد با مترو ميكرديد؟
راستش را بخواهيد، نه.
خبرنگار: باز هم دوست داريد به ياد گذشته مترو سوار شويد؟
بله واقعا دوست دارم. اين را نميگويم كه مردم خوششان بيايد. همه اطرافيانم ميدانند ولي به خاطر اينكه مردم كمتري مرا بشناسند مجبورم با اتومبيل از راههاي كوتاهتر و خلوت تر بروم.
خبرنگار: اگر اين قدر معروف نبوديد دوست داشتيد چه كار ميكرديد؟
همه كار، به جاهاي شلوغ ميرفتم. توي خيابانهاي مادريد قدم ميزدم. كارهايي را انجام ميدادم كه براي مردم عادي كاملا معمولي است ولي من سالهاست كه نميتوانم اين كارها را انجام دهم.
خبرنگار: ميتوانيد به سينما برويد؟
البته كه ميروم ولي نه در ساعات شلوغ، چون مردم به خاطر لطفي كه دارند پشت سر هم از من ميخواهند با آنها عكس بگيرم يا به آنها امضا بدهم. من از اين كارها خوشم ميآيد ولي هر كسي دوست دارد حريم خصوصياش حفظ شود و مدتي از روز را در آرامش باشد. ولي وقتي كسي مشهور شد اين چيزها خيلي سخت ميشوند.
خبرنگار: شهر كوچك «ناوال كروز» بهترين جا براي رسيدن به آرامش شماست؟
دقيقا. در «ناوال كروز» من هم يكي از شهروندان ميشوم و در آرامش به هر جايي كه بخواهم ميروم. من از بچگي به آن جا ميرفتم. مردم آنجا به ديدن من عادت دارند. آنها مثل مردم عادي با من سلام و احوالپرسي ميكنند و يكي، دو سوال هم از وضعيت مادريد ميپرسند ولي ديگر مزاحم نميشوند چون از بچگي مرا ميشناسند و ديگر اطلاع بيشتري احتياج ندارند.
خبرنگار: آيا دوستانتان براي شما مهم هستند؟
صرفنظر از خانواده، به نظر من دوستان مهمترين چيز در زندگي هستند. من از تنها ماندن خوشم نميآيد. هر چه سن آدم بالاتر ميرود بيشتر احتياج دارد مردم را ببيند. دوست خوب داشتن خيلي مهم است چون آنها هميشه پشت آدم ميمانند و در خوشي و ناخوشي همراهمان هستند.
خبرنگار: ارزش يك انسان به چيست؟
صداقت، من از دروغ و فريب متنفرم.
خبرنگار: بهترين هديهاي كه ميتوانيد به يك بچه بدهيد، چيست؟
كفش ورزشي يا توپ. چون فكر ميكنم اين چيزها بچهها را خيلي خوشحال ميكند.
خبرنگار: آيا مشهور بودن براي شما مسئوليت ايجاد نميكند؟
تمام مسئوليتها روي دوش ماست. بچهها تصورات و تخيلات خاص خودشان را دارند و براي خود الگوسازي ميكنند. اينجاست كه افراد مشهور مسئوليت سنگيني پيدا ميكنند.
خبرنگار: اگر يك آرزو داشته باشيد، آن چيست؟
صلح بر روي زمين و شادماني براي همه.
خبرنگار: آخرين فيلمي كه در سينما ديديد چه بود؟
شبي در موزه. فكر ميكردم اين فيلم مخصوص بزرگترهاست ولي تازه در سينما فهميدم براي بچههاست.
خبرنگار: از چه ژانري خوشتان ميآيد؟
علمي – تخيلي.
خبرنگار: آخرين كتابي كه خوانديد چه بود؟
كيمياگر، كتاب خوبي بود.
خبرنگار: نميخواهيد زندگيتان را بنويسيد؟
بدم نميآيد اين كار را بكنم.
خبرنگار: اسمش را چه ميگذاريد؟
نميدانم. تا حالا در موردش فكر نكردهام.
خبرنگار: اگر به يك جزيره متروك برويد چه چيزي را با خودتان ميبريد؟
تمام كساني را كه دوستشان دارم و برايم عزيز هستند
»
نیمار داسیلوا سانتوس جونیور که اغلب با نام سانتوس یا نیمار جونیور شناخته میشود، در پنجم فوریه سال 1992 در شهر موگی داس کروزس، از توابع پایتخت برزیل یعنی شهر سائوپائولو، که در قسمت جنوب شرقی آن واقع شده است به دنیا آمد.
نیمار در سال 2003 به تیم سانتوس پیوست و تا سال 2009 در تیم جوانان سانتوس توپ میزد. او اولین بازی خود را با تیم بزرگسالان در تاریخ 7 مارچ 2009 در حالیکه 17 سال سن داشت در برابر تیم اوسته انجام داد، که این بازی با حساب دو بر یک به سود سانتوس پایان یافت. یک هفته بعد در برابر تیم موگی میریم برزیل در ترکیب سانتوس حاضر بود و اولین گل خود را برای سانتوس دراین بازی به ثمر رساند، که آن بازی را سانتوس با نتیجه دو بر یک به نفع خود تمام کرد.
در یازدهم آوریل 2009 در جام کامپوئناتو پائولیستای 2009 و در استادیوم خانگی شهر سانتوس یعنی استادیوم ''اوربانو کالدیرا'' در بازی نیمه نهایی مقابل تیم پالمیراس در مرحله رفت این بازی که با برد دو بر یک سانتوس همراه بود، نیمار یک گل تعیین کننده زد، هر چند در فینال و در برابر تیم کورینتیانس در مجموع بازی های رفت و برگشت، سانتوس با حساب 4 بر 2 شکست خورد و به مقام نایب قهرمانی قناعت کرد.
در 15 آوریل 2010، در جام کوپا دو برزیل و در مرحله یک شانزدهم در برد 8 بر 1 سانتوس در برابر تیم گوارانی برزیل، نیمار 5 گل به ثمر رسانید. در ادامه جام قهرمانی پائولیستا، نیمار 14 گل در 19 بازی به ثمر رسانید. در بازی فینال سانتوس مقابل تیم سانتو آندر قرار گرفت که مجموع بازی های رفت و برگشت با حساب 5 بر 5 تمام شد و به دلیل قانون گل زده بیشتر در خانه حریف، جام قهرمانی به تیم سانتوس تعلق گرفت و متعاقبا نیمار به عنوان بهترین بازیکن این سری از رقابت های جام شناخته شد.
عملکرد عالی نیمار در تیم سانتوس برخی مقایسه ها را بین او و اسطوره های برزیل مثل پله و روبینهو که در همین تیم باشگاهی بازی میکردند برانگیخت. در ژوئن 2010 نیمار پیشنهاد 12 میلیون پوندی تیم لیگ برتری انگلیس یعنی وستهم یونایتد را رد کرد. نیمار بعدا اعلام کرد که فکر نمیکرده که زمان فوق وقت مناسبی برای ترک باشگاه سانتوس باشد و او در این شرایط کاملا برای بازی در باشگاه فعلی اش تمرکز کرده است. اگر چه رناتو رودریگز مدیر برنامه های نیمار بر این امر پای میفشرد که او قصد ماندن و بازی در برزیل را نداشته است.
گرت بیل به انگلیسی: Gareth Baleزادهٔ ۱۶ ژوئیه ۱۹۸٩در ولز است که در حال حاضر به عنوان هافبک و وینگر در لالیگا و باشگاه رئال مادرید و تیم ملی ولز بازی میکند. بزرگان فوتبال او را به عنوان یک فوتبالیست با سرعت فوق العاده، با توانایی بالای عبور از حریف، شوت زنی دقیق با پای چپ و ویژگیهای فیزیکی استثنایی توصیف کردهاند. بیل برادرزاده کریس پایک فوتبالیست سابق شهر کاردیف است. بیل فوتبال حرفهای را از ساوتهمپتون و با بازی در خط دفاعی آغاز کرد که تبحر خاصی در اجرای ضربات آزاد داشت. با آغاز تغییر باشگاه و حضور در اسپرز در سال ۲۰۰۷، با تغییر مدیریتی و تاکتیکی او بیشتر تبدیل به یک بازیکن تهاجمی شد. با آغاز فصل ۲۰۰۹–۱۰، بیل نقش محوری در تاتنهام، چه در داخل کشور و چه در لیگ قهرمانان ایفا کرد. نقطه اوج بیل بازی تاتنهام در مقابل اینتر میلان در لیگ قهرمانان اروپا بود در آن بازی تاتنهام ۴-۳ شکست خورد اما آنچه از این دیدار بیش از همه در یادها ماند، هت تریک فوقالعاده بیل بود. او با تکنیک و سرعت فوق العادهاش خط دفاعی قهرمان اروپا را بارها به هم ریخت و چیزی نمانده بود که شکست سنگین تیمش را به یک تساوی خاطره انگیز تبدیل کند.توانایی او برای عبور از خط دفاعی اینتر حیرت انگیز بود و مایکون که از بهترین مدافعان جهان بود را محو کرد و در بازی بعدی تانتهام و اینتر میلان باز هم بیل گل زد و پاس گل داد تا تاتنهام این بار ۱-۳ پیروز شود، بیل دفاع اینترمیلان را از هم پاشید و نقطه شهرتش بازی های او مقابل اینتر بود. گرت بیل در بازی با نوریچ در حالی که بازی مساوی بود دردقیفه ی 93 باعث قهرمانی در سوپر کاپ انگلیس شد و لقب او جنگنده نام گرفت. گرت بیل با مبلغ 100,000,000 به رئال مادرید پیوست. پس از کش و قوس های فراوان در نقل و انتقالات تابستانی با یک انتقال پر سر و صدا با قراردادی ۶ ساله به رئال مادرید پیوست. رقم این قرارداد توسط رسانههای اسپانیایی ۷۷ میلیون پوند (۹۱ میلیون یورو) اعلام شد. اما رسانههای انگلیسی رقمی معادل 85.3 میلیون پوند (100 میلیون یورو) اعلام کردند که بنابر این گزارش گرت بیل بالاتر از کریستیانو رونالدو به عنوان گران قیمت ترین بازیکن فوتبال محسوب خواهد شد. بیل اولین بازیکن ولزی تاریخ رئال مادرید است. مراسم معارفه گرت بیل با حضور بیش از ۳۲ هزار هوادار رئال مادرید در سانتیاگو برنابئو برگزار شد.گرت بیل سال ۲۰۱۱ جایزه بهترین بازیکن سال انگلیس را به دست آورده بود و در سال ۲۰۱۳ نیز بازیکن سال فوتبال انگلیس شد و در ادامه نیز بیل عنوان بهترین بازیکن جوان لیگ جزیزه را به دست آورد. او با حضور فوق العادش در تاتنهام به عنوان یکی از نمادهای فیفا ۲۰۱۴ لقب گرفت.
- نام کامل» لیونل آندرس مسی
- تاریخ و محل تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در روزاریوی آرژانتین
- ملیت: آرژانتینی و اسپانیائی
- قد: ۱۶۹ سانتی متر
- وزن: ۶۷ کیلوگرم
- باشگاهها: جوانان بارسلونا، بارسلونا
- نخستین بازی ملی: آگوست ۲۰۰۵ برابر مجارستان
اولین بازی
یک فوروارد کامل زمانی کارش را صحیح انجام داده که گلی را به ثمر رسانده باشد. «مسی» در این دیدار گلی به ثمر نرساند، اما یک بار در موقعیت گل قرار گرفت که دفاع حریف روی او تکل خطا انجام داد و یک ضربه آزاد به نفع «بارسا» اعلام شد و زننده این ضربه هم کسی نبود جز رونالدینیو که با این ضربه اولین گل بازی را به ثمر رساند.
اولین گل
اولین گل او در دیدار مقابل آلباسته بود که روی پاس رونالدینیو در موقعیتی مناسب توپ را از روی سر دروازبان به درون دروازه انداخت
سیستم جوانگرا
«مسی» در «روناریو» متولد شده است، در آرژانتینأ اما در «بارسلونا» همه او را از خودشان میدانند و به نظر میرسد یکی از اولین محصولهای سیستم جوانگرای بارسلون جدید باشد. با اینکه رونالدینیو، اتوئو و دکو نامهای معروفی هستند و در همه جای دنیا شناخته شدهاند، اما «بارسلونا» به محصولات جوان داخلی خود نیز میبالد و «مسی» آخرین فرد از حلقه نامهای پرداخته شدهیی در «بارسلون» است که نامهایی چون «کارلوس پویول»، «ژاوی هرناندز»، «ویکتور والدز»، «آندره اس اینیستا» و... را شامل میشود.
مقایسه با مارادونا
مسی در سال 1987 به دنیا آمده است. در پنج سالگی بازی فوتبال را آغاز کرده )در باشگاه گراندولی(أ در تیمی که پدرش هم در آن مشغول فعالیت بوده است. تواناییهای او مسوولان باشگاه «نیول اولدبویز» را قانع کرد که «لیونل» را به خدمت بگیرند و او به برادر بزرگترش که در آن باشگاه بازی میکرد ملحق شد. مربی او در آن باشگاه «ایزیگو دومینگوئز»، میدانست که او استعداد شگرفی در خود پنهان دارد. او میگوید: «او میتوانست کارهایی با توپ انجام دهد که قوانین فیزیک را به بازی میگرفت. تنها کسی که قبل او دیدهام که چنین تواناییهایی دارد، «دیهگو مارادونا» است...
مشکلات پزشکی
پیشرفت «مسی» با اخباری که نشان از یک بیماری هورمونی در او داشت که باعث توقف رشد او میشد، تحتالشعاع قرار گرفت. پدرش تصمیم گرفت به «کاتالونیا» مهاجرت کند تا بتواند هزینه درمانی سنگین او را به نحوی تامین کند، اما «بارسلونا» همه چیز را در مورد استعداد «لیونل» جوان میدانست و بنابراین پیشقدم شد تا هزینههای درمان او را بپردازد و همچنین با او قراردادی برای بازی در تیم جوانان «بارسلونا» منعقد شد.
آغاز به کار در اسپانیا
وقتی «مسی» پا به اسپانیا گذاشت فقط یک متر و چهل سانتی متر قد داشت. اما قد و هیکل و نیز تواناییهای او بسرعت شروع به رشد کردند و در مدت زمان کوتاهی حدود سی سانتیمتر به قد او اضافه شد. پس از به ؤمر رساندن سی و هفت گل و سی بازی در اولین فصل بازیاش، فدراسیون فوتبال اسپانیا به او پیشنهاد کرد تا در تیم ملی اسپانیا شروع به بازی کند. مربی تیم زیر شانزده سالههای اسپانیا در آن زمان یعنی آقای «گینس مندس» یکی از بزرگترین علاقهمندان او بود. او در مورد «مسی» در آن زمان گفت: «در میان بازیکنانی در این سن، او بهترین بازیکنی است که من در عمرم دیدهام.»
ثبت رکورد برای بارسلونا
در نوامبر سال 2003، مسی در یک بازی دوستانه در مقابل «اف ثپورتو» بازی کرد و یک سال بعد هم اولین بازی رسمیاش با پیراهن بارسلونا را در مقابل تیم «اسپانیول» به انجام رساند. او در فصل گذشته در بازیهای چندی ظاهر شد، من جمله در لیگ قهرمانان مقابل «شاختار دونتسک». پس از آن در بازی مقابل «آلباسته» بود که «لیوئل» با زدن گل در کتاب رکوردهای «بارسا» به عنوان جوانترین گلزن تاریخ باشگاه شناخته شد.
بازیکنی جهانی
در تابستان ستاره اقبال «مسی» بالاتر هم رفت. او آرژانتین را به فتح جام جهانی جوانان رهنمون شد. او در این جام عنوان بهترین گلزن و بهترین بازیکن تورنمنت را دریافت کرد. مربی آرژانتین «خوزه پکرمن»، او را در دیدار دوستانه با مجارستان به تیم ملی بزرگسالان دعوت کرد، اما در این بازی او خودش را نشان نداد و از حیث کارکرد منفی در صدر اخبار قرار گرفت. «مسی» در این بازی دو دقیقه پس از ورود به زمین توسط داور از بازی اخراج شد.
قرارداد جدید
«بارسلونا» از این میهراسید که مبادا باشگاههای دیگر جواهرش را از چنگ باشگاه در آورند، بنابراین پس از مدتزمان کوتاهی پس از یک قرارداد پنج ساله، به او پیشنهاد تمدید قرارداد دادند و با او تا سال 2014 با حقوق صد و پنجاه میلیون پوند که هم تراز قرارداد رونالدینیو بود، قرارداد بستند.
استعداد ویژه
مشکل آنجا بود که بارسلونا در دیدارهای لیگ اسپانیا نمیتوانست از مسی استفاده کند. ملیت غیراسپانیایی او اجازه چنین کاری را به باشگاه در سال جاری نمیداد. اما اعطای عنوان شهروند افتخاری اسپانیا به او به این معناست که او دوباره میتواند در ترکیب تیم مردمی و محبوب اسپانیا قرار گیرد. «ریکارد» عقیده دارد میتواند از «مسی» در هر بازی استفاده کند و میگوید که پس از درخشش در مقابل «اودینزه» اعتمادش به «مسی» بیشتر شده است. او میگوید: «مسی یک بار دیگر نشان داد که چه استعداد ویژهیی دارد. او همچنان جوان است، اما حضورش در تیم حیاتی به نظر میرسد.»
بعد از مارادونا هیچ فوتبالیستی نتوانست به خوبی یاد او را در دل ها زنده کند .تا این که بار دیگر در فوتبال آرژانتین حادثه ای رخ داد . و آن ظهور ستاره ای آرژانتینی، کوتاه قد، کم وزن با پوستی سفید بود به نام لیونل مسی. طولی نکشید که او با زدن ۳۷ گل در ۳۰مسابقه برای جوانان بارسلونا توجه همه را به خود جلب کرد . درمیان همه ی نگاه ها، نگاه دیگو آرماندو مارادونا جدی تر از همه او را می پایید. مارادونا با دیدن بازی های مسی به رازی بزرگ پی برد . احساس مارادونا به او می گفت که این بار جانشین واقعی اوپیدا شده.پس از مدتی باتلاش مارادونا و مربی تیم جوانان بارسلونا مسی به بارسلونای اصلی راه یافت. و به این ترتیب ستاره ی جوان به یکی از بزرگترین آرزوهایش دست یافت .اما برای مسی با ارزش تر از بازی کردن در تیم بارسلونا داشتن حامی بزرگی همچون مارادونا بود .
. بعد از مارادونا در تمام دنیا بازیکنان زیادی مارادونا نامیده شدند : مارادونای شرق، مارادونای غرب، مارادونای آسیا، مارادونای اروپا، مارادونای عرب و... . اما این موضوع یعنی خوانده شدن به نام مارادونا در آرژانتین کشور مارادوناها به گونه ی دیگری شکل گرفت . بیشتر بازیکنان آرژانتین در آغاز درخششان، مارادونا خوانده شده اند بازیکنانی مثل : آیمار، ریکلمه، توز , ساویولا و... . اما گویا هیچکدام لیاقت داشتن چنین لقبی را نداشتند و زیر سنگینی شهرت و افتخارات این نام کمر خم کردند .عدم موفقیت تمام این بازیکنان خود دلیلی بود تا کارشناسان و مردم بار دیگر به این باور برسند که مارادونا واقعا تکرار نشدنی است
فینال لیگ قهرمانان اروپا 2008 - 2009
مسی در بازی مقابل منچستر یونایتد در فینال لیگ قهرمانان اروپا خئش درخشید و در دیداری که با نتیجه 2 بر 0 به پیروزی رسیدند گل دوم تیمش را به ثمر رساند.ا. در فینال لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2005 - 2006 به علت مصدومیت غایب بود ولی در این بازی حضور داشت و نقش مهمی هم در کسب این عنوان بارسلونا داشت.
- افتخارات تیمی:
لالیگا 2004 - 2005 و 2005 - 2006 و 2008 - 2009
جام حذفی اسپانیا 2008 - 2009
لیگ قهرمانان اروپا : 2005 - 2006 و 2008 - 2009
سوپر کاپ اسپانیا: 2005 و 2006 و 2009
مدال طلای المپیک 2008
قهرمان جام جهانی جوانان 2005
سوپرکاپ اروپا 2009
افتخارات شخصی:
بهترین بازیکن زیر 21 سال اروپا 2007
آقای گل جام جهانی جوانان 2005
بهترین بازیکن جام جهانی جوانان 2005
آقای گل لیگ قهرمانان اروپا 2008 - 2009
__________________
لیونل مسی، بهترین فوتبالیست دنیاست، اگر چه او همواره نحیفترین هم به شمار میآید. این نوشته گزارشی است از روبرتو ساویانو درباره هنر مسی در فوتبال و دیدار او با این بازیکن در بارسلونا. روبرتو ساویانو در سال 1979 در نزدیکی ناپولی به دنیا آمد. او نخست به عنوان خبرنگار کار میکرد. Gomorrha پرفروشترین کتابش در سال 2006 چاپ شد. کتابی درباره روشهای کار گروه مافیایی «گومورا». این کتاب به 42 زبان بازگردان و از روی آن فیلمی هم ساخته شده است:
به نوشته وطن امروز و به نقل از Zeit Online ؛ با«لیو» در رختکن نوکمپ، یکی از بزرگترین ورزشگاههای دنیا رو به رو شدم. مسی از سکوها همانند لکهای کوچک، مهارناشدنی و بسیار سریع به چشم میآید. او از نزدیک هم جوانی نحیف اما جان سخت و خستگیناپذیر است؛ بیاندازه کمرو و خجالتی. زیر لب ترانهای آرژانتینی را زمزمه میکند. چهرهای دوست داشتنی، صاف و بدون چین و چروک دارد، بدون ریش و سبیل.لیونل مسی، بهترین فوتبالیست دنیاست، اگر چه او همواره نحیفترین هم به شمار میآید. این نوشته گزارشی است از روبرتو ساویانو درباره هنر مسی در فوتبال و دیدار او با این بازیکن در بارسلونا. روبرتو ساویانو در سال 1979 در نزدیکی ناپولی به دنیا آمد. او نخست به عنوان خبرنگار کار میکرد. Gomorrha پرفروشترین کتابش در سال 2006 چاپ شد. کتابی درباره روشهای کار گروه مافیایی «گومورا». این کتاب به 42 زبان بازگردان و از روی آن فیلمی هم ساخته شده است:
به نوشته وطن امروز و به نقل از Zeit Online ؛ با«لیو» در رختکن نوکمپ، یکی از بزرگترین ورزشگاههای دنیا رو به رو شدم. مسی از سکوها همانند لکهای کوچک، مهارناشدنی و بسیار سریع به چشم میآید. او از نزدیک هم جوانی نحیف اما جان سخت و خستگیناپذیر است؛ بیاندازه کمرو و خجالتی. زیر لب ترانهای آرژانتینی را زمزمه میکند. چهرهای دوست داشتنی، صاف و بدون چین و چروک دارد، بدون ریش و سبیل.
لیونل مسی کوچکترین قهرمان زنده فوتبال است، با لقب «کک». او اندام بچه را داراست. در واقع رشد او به عنوان کودک تقریبا در 10 سالگی متوقف شد. دست و پاهای کودکان دیگر بلندتر بودند؛ صدایشان هم دستخوش دگرگونی میشد. با این حال لیونل کوچک ماند. یک جای کار ایراد داشت. آزمایشها هم این موضوع را تایید میکردند؛ هورمونهای رشد او تا اندازهای منظم عمل نمیکردند.
آن طور که معلوم شد، مسی به گونهای نادر از بیماری «نانیسم» مبتلا بود. همزمان با هورمونهای رشد در کار دیگر هورمونها نیز اختلالهایی ایجاد شده بود و آنها نیز ترشح نمیشدند. پوشیده نگه داشتن این ایراد ناشدنی بود. دوستان در زمین فوتبال متوجه شدند که [رشد] لیونل متوقف مانده است. مسی میگوید: «همیشه کوچکتر از همه بودم. هر کاری که میکردم و هر کجا که میرفتم، آنها همیشه میگفتند لیونل عقب افتاده است.»
انگار او در جایی از مسیر از بقیه عقب افتاده بود.
در 11 سالگی قد او تقریبا 140 سانتی متر است. پیراهن باشگاهش، نیو ولز اولد بویز در شهر روزاریوی آرژانتین برایش بسیار بزرگ است و به تنش زار میزند. پایش در کفش شنا میکند، بنابراین او بند کفشهایش را همانند کفشهای خانگی میبندد. او بازیکنی استثنایی است، با این حال اندام یک کوتوله 8 ساله را دارد و نه یک نوجوان در حال رشد را.
درست در سن و سالی که در آن هرکس با نگاه به آینده میخواهد استعدادهایش را برای رشد و پیشرفت به کار بگیرد، رشد اولیه در مورد دست ها، پاها و تن او راکد میماند. این برای مسی به معنای پایان تمام امیدهایی است که از نخستین روزهای حضورش در زمین فوتبال در پنج سالگی داشت. او احساس میکند، که با پایان یافتن رشدش همه چیز پایان یافته است. هر چیزی که او میخواست روزی بشود. همزمان پزشکان در این اندیشه هستند که چنانچه با این بیماری به موقع مبارزه شود، شاید بتوان آن را بر طرف کرد.
تنها اقدام ممکن هورمون درمانی با هورمون GH است؛ بمباران سالانه که با کمک آن شاید بتوان سانتیمترهایی از رشد صورت نگرفته را جبران کرد؛ سانتیمترهایی را که او نیاز دارد تا با آنها بتواند با غولهای فوتبال مدرن رقابت شانه به شانهای داشته باشد. درمان این بیماری برای خانواده بیاندازه سنگین و پرهزینه است، درمان آن ماهانه 900دلار خرج دربر دارد. فوتبال برای رشد و رشد برای فوتبال؛ از این به بعد این تنها راه پیشرواست.
او در جریان یک بازی توجه یک استعداد یاب را به خود جلب میکند. استعدادیابها در زندگی بازیکنان فوتبال همه چیز هستند. با هر مسابقهای که آنها به تماشایش میروند، با هر نوجوانی که تصمیم میگیرند، رشد و پیشرفتش را پیگیری کنند و با هر پدری که میخواهند، با او به صحبت بنشینند، درباره سرنوشتی تصمیم میگیرند و آن را رقم میزنند. آنها در بیشتر موارد درها را به روی بازیکنان جوان میگشایند. با همه اینها چیزی که باید به مسی ارائه شود، بسیار بیشتر است. آنها نه تنها میتوانند فوتبالیست شدن را برای او ممکن کنند، که سلامت و تندرستی را بار دیگر به او باز میگردانند.
کارلس رکساچ، مدیر ورزشی بارسلونا پس از آنکه لیونل را در زمین دیده بود، این طور تعریف میکند: «پنج دقیقه برای دیدن اینکه او برگزیده است، کافی بود». آشکار است که استعدادی بینظیر در پاهای مسی نهفته است. چیزی که از فوتبال فراتر میرود. وقتی کسی به تماشای او هنگام فوتبال مینشیند، همانند وقتی است که فرد به موسیقی گوش میدهد، گویی هر قطعه در یک ترکیب از هم پاشیده به جای خودش بازمیگردد.
رکساچ میخواهد او را خیلی زود از آن خود کند: «هر کسی بود، بلافاصله او را با طلا میسنجید». آنها روی یک کاغذ بی ارزش قرار داد خود را مینویسند، روی یک دستمال. رکساچ و پدر «کک» پای آن قرارداد را امضا میکنند. این تکه کاغذ بی ارزش زندگی لیونل را دگرگون خواهد کرد. بارسلونا این کودک جاودانه را باور دارد.
باشگاه تصمیم میگیرد که هزینههای هر هورمونی را که ترشح نمیشود، بپردازد اما مسی برای درمان باید راهی اسپانیا شود، همراه با همه اعضای خانواده، پدر، مادر و سه خواهر و برادرش که اکنون با او از روزاریو رفتهاند؛ بدون مدرک و بدون کار و با اعتماد صرف به قراردادی که روی یک دستمال نوشته شده است. با این امیدواری که شاید در این اندام کودکانه بخت و اقبال آنها نهفته باشد. باشگاه در سال 2000 به مدت
3 سال هر گونه پشتیبانی پزشکی و درمانی مسی را تضمین میکند. برخی بر این باورند که شخصی که ایمان دارد به یاری فوتبال میتواند از جهنم و عذاب خارج شود، نیرویی در خود دارد که او را به هدف دلخواهش میرساند.
با این همه درمان به گونهای وحشتناک توان مسی را میگیرد. حالش همواره بد است و پیدرپی بالا میآورد. عضلهها به نظر در حال پاره شدن و استخوانهای بدن در حال خرد شدن هستند. در عرض چند ماه اندامش بزرگتر شده و به اندازهای میرسد که در واقع در مدت چند سال باید به این اندازه میرسید.
مسی میگوید: «توانایی درد کشیدن را نداشتم و نمیتوانستم به باشگاه جدیدم چیزی ارائه بدهم، باشگاهی که همه چیز را مدیونش هستم». تفاوتی بنیادین میان آنهایی است که استعدادشان را به کار میگیرند تا پیشرفت کنند و آنهایی که همه چیزشان بسته به آن استعداد است.
هنر زندگی است اما نه به این معنا که هنر همه چیز یک فرد شود و او را در خود غرق کند بلکه به آن معناست که به شخصی آتیه ببخشد. برنامه دومی وجود ندارد، هیچگونه جایگزینی هم وجود ندارد که بتوان به آن رجوع کرد.
سرانجام بارسلونا پس از 3 سال میخواهد لیونل مسی را به کار بگیرد و خانواده میداند که اگر او اکنون نتواند آنطور که از او انتظار میرود، بازی کند، دردسرهایی برطرف ناشدنی پیش خواهد آمد. آنها در آرژانتین همه چیز را از دست دادهاند و در اسپانیا هم هنوز چیزی را به دست نیاوردهاند. اما زمانی که «کک» شروع به بازی میکند، هرگونه ترس و هراسی محو و برطرف میشود. مسی با تمرین سخت و پشتیبانی باشگاه نه تنها شجاعت که حتی رشد جسمانی لازم را نیز سال به سال و سانتیمتر به سانتیمتر به دست میآورد.
هیچ کس به درستی نمیداند که او امروز چند سانتیمتر قامت دارد. بیشتر افراد میگویند او 69 / 1 متر است برخی هم کمی کمتر. برخی هم عنوان میکنند مسی هماکنون به 60 / 1 میرسد و هنوز هم در حال رشد است. منابع رسمی دقیق نیستند. آنها به او رفته رفته سانتیمترهای بیشتری را نسبت میدهند.
گویا بحث بر سر درآمد یا بهایی است که او از خود در میدان نشان میدهد. حقیقت آن است که پیش از به صدا درآمدن سوت آغاز بازی و زمانی که دو تیم برابر هم صفآرایی میکنند، قد بازیکنان کم و بیش در یک اندازه و راستاست. تنها باید به چهره بازیکنان نگاه کرد تا چهره مسی را تشخیص داد. زمانی که تصاویر تلویزیونی سر او را نشان ندهد، از اندامش نمیتوان دریافت او مسی است.
در واقع هیچ کسی به طور پیدرپی به دنبال او نیست. مرکز ثقل او به گونهای است که مدافعانی که میکوشند او را متوقف یا سرنگون کنند، نمیتوانند. او زمین نمیخورد حتی متزلزل هم نمیشود. به دویدنش ادامه میدهد، توپ را پیش میاندازد، متوقف نمیشود، دریبل میکند، جلو میزند، میخزد، فرار میکند و فریب میدهد. او مهارناشدنی است.
در بارسلونا به تمسخر گفته میشود، روبرتو کارلوس و فابیو کاناوارو، مدافعان بزرگ سابق رئال مادرید، ترجیح میدادند هرگز به چهره مسی نگاه نکنند، تنها به این خاطر که هرگز نتوانسته بودند، از او جلو بزنند. مسی فوقالعاده سریع است. او با پاهای کوچکش مثل برق میدود، پاهایی که توپ را محکم حفظ و با هر حرکتی آن را کنترل میکنند. انگار که آنها دست هستند نه پا. حریفانش با مانورهای فریب دهندهاش ناگهان خود را دست خالی مییابند. نه از مسی خبری است و نه از توپ!
تماشای [بازی] مسی یعنی تماشای چیزی فراتر از فوتبال. چیزی ورای فوتبال و همتراز با زیبایی. همسان با شور و هیجان. بیننده او دیگر فاصلهای میان خود و مسابقه نمییابد، بلکه خود را کاملا در درون آن مییابد و با حرکتهای ناشیانه اما هماهنگش همذات پنداری میکند.
از همین رو بازی مسی با قطعههای پیانوی آرتورو بندتی میکل آنجلی، با تابلوهای رافائل و با فرمولهای ریاضی جان نش درباره تئوری بازی که فراتر از یک آهنگ، رنگ و منطق هستند، قابل قیاس است. اینها که گفته شد همگی تاثیری هیپنوتیزم گونه دارند. درست همانند وقتی که کسی برای نخستین بار به تماشای بازی مسی مینشیند. او خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر قرار میگیرد.
زمانی که توصیف روزنامهنگاران ورزشی از مسی را میخوانیم، در مییابیم که او چه تردست هنرمندی است. در جریان مسابقهای میان بارسلونا و رئال مادرید که در آن بازیکنان حریف میکوشیدند، او را پی در پی از کار بیاندازند، گزارشگر مسابقه گزارش بازی را رها کرده و با هیجان تمام فریاد میکشد: «او نمیافتد، نمیافتد، نمییی افتددد!!!» در مسابقهای دیگر میان دو دشمن دیرینه فریادهای پرشور «messi, messi» با حرف a همراه میشود و او از این پس برای همیشه «مسیا» [ناجی] خوانده میشود. دومین لقبش پس از «کک». بازی او به گونهای سحرآمیز همه را شگفتزده و مبهوت میکند.
و مسیح او در فوتبال کسی جز دیهگو آرماندو مارادونا نیست. به ندرت میتوان باور کرد، با این حال زمانی که مسی بازی میکند، پاسهای مارادونا را در سر دارد؛ درست همانند یک شطرنج باز که در موقعیتهای مشخصی از بازی از حرکتهای قهرمانی بزرگ الگوبرداری و درست همان حرکتها را اجرا میکند. مسی در 18 آوریل 2007 در بارسلونا کپی گلی را به ثمر رساند که مارادونا در 22 ژوئن 1986 در مکزیک به ثمر رسانده بود و از آن با عنوان گل قرن یاد میشود.
بیست سال بعد اما درست عین همان. مسی هم در 60 متری دروازه حریف حرکتش را آغاز کرد، او هم در یک استارت دو بازیکن حریف را جا گذاشت و با سرعت روانه محوطه جریمه شد، همان جا یکی از بازیکنان که او آنها را جاگذاشته بود، دوباره تلاش میکند، او را سرنگون کند اما بینتیجه. سه مدافع مسی را احاطه میکنند اما او به جای آنکه گلزنی کند، به سمت راست میرود، دروازهبان و بازیکنی دیگر را دریبل میکند... و گل میزند و پس از گل تصویری از بهت بازیکنان بارسلونا که از حیرت در جای خود میخکوب شدهاند.
آنها سرهایشان را در دست گرفتهاند و چنان به دور و بر خود نگاه میکنند که گویا نمیتوانند باور کنند بار دیگر توانستهاند شاهد به ثمر رسیدن چنین گلی باشند. زمانی که مارادونا در مکزیک گلزنی کرد، مسی هنوز به دنیا نیامده بود. او تازه در سال 1987 متولد شد و دلیلی که من به خاطر آن به بارسلونا سفر کردم و میخواهم با او دیدار داشته باشم این است که من در ناپولی با افسانه دیهگو مارادونا بزرگ شدم. هیچ گاه بازی آرژانتین و ایتالیا را در جام جهانی 1990 فراموش نخواهم کرد.
مسابقهای که دست بیرحم تقدیر خواسته بود که تیم ملی ایتالیای آزگلیو ویچینی و توتو اسکیلاچی در نیمهنهایی با آرژانتین مارادونا روبهرو شود. آن هم درست در ورزشگاه سائو پائولوی شهر ناپولی! زمانی که اسکیلاچی گل نخست را به ثمر میرساند، ورزشگاه واکنشی شادمانه را بروز میدهد. با این حال حس میشود که در میان تماشاگران اوضاع آن طور که باید باشد، نیست.
پس از گل کانیگیا فریادهای بلند تماشاگران غیر ایتالیایی و غیر ناپلی بر ضد مارادونا کارگر میشود و اکنون چیزی رخ میدهد که در تاریخ فوتبال هرگز اتفاق نیفتاده بود و شاید هم دیگر هیچگاه رخ نخواهد داد؛ جو حاکم بر ورزشگاه بر ضد تیم ملی خودی میشود. تماشاگران اهل ناپولی فریاد میکشند: «دیهگو! دیهگو!» آنها عادت کرده بودند که نام او را صدا بزنند. چگونه باید آنها را برای این کار تنبیه کرد و چگونه قرار بود آنها به ناگهان دیگر از او پشتیبانی نکنند؟ مارادونا موفق شد، منطق هواداری را وارونه کند.
آن روز را بسیار خوب به یاد دارم. تقریبا یازده ساله بودم و چنین فوتبالی را شاید دیگر بار به ندرت تجربه خواهم کرد. اما به نظر میرسد چیزی از گذشته بازگشته است. گل بازی برابر انگلیس در جام جهانی مکزیک و گلی که «کک» بیست سال بعد به ثمر رساند، یکی از لحظههای فراموش ناشدنی کودکیام را تایید میکند. تصور میکنم که چه اندازه فوقالعاده و یا سرگیجه آور بود، اگر میشد مسی را به هنگام بازی در ورزشگاه سائوپائولو تماشا کرد.
لحظه باورنکردنی دیدارم با مسی درست زمانی است که به او میگویم که او وقتی بازی میکند، شبیه مارادوناست. شبیه اواست یعنی نمیدانم چگونه باید تصویری را که هزاران بار دیده شده، بهتر بیان کنم. با این حال میخواهم این موضوع را به او بگویم. او به من پاسخ میدهد: «آیا این واقعیت دارد؟» پاسخی با لبخند، با خجالت و شرم بیشتر از معمول و البته شادمانی بسیار. از این گذشته مسی حاضر بود با من ملاقات کند، نه به این خاطر که من نویسنده هستم یا به خاطر اینگونه علتها، بلکه تنها از آن رو که من اهل ناپولی هستم.
مسی میگوید: «ناپولی را دوست دارم. دوست دارم خیلی زود به آن شهر سر بزنم. بیتردید خوب خواهد بود اگر بتوانم در آنجا مدت بیشتری بمانم. این برای یک آرژانتینی درست همانند آن است که به خانهاش میرود. ناپولی برای مسی و بسیاری از هواداران بارسلونا مکانی مقدس البته در فوتبال به شمار میآید. ناپولی مکان تبرک بخشی استعدادهاست. شهری که رب النوع فوتبال در آن بهترین سال هایش را گذراند. جایی که او از هیچ برخاست و قهرمان شد. بالاتر از تمام تیمهای بزرگ. فاتح دنیا.
لیونل مسی درست نقطه مقابل آن چیزی است که انسان از یک ستاره فوتبال انتظار دارد. او بی و دستوپاست و عبارتهای معمولی را که به او پیشنهاد میشود، به کار نمیگیرد، سرخ میشود و به کفش هایش نگاه میکند. زمانی هم که نمیداند چه چیزی باید بگوید، شروع به جویدن انگشتهایش میکند. اما داستان «کک» از هر منظر بسیار شگفت انگیز است. مسی همانند زنبور مودار است.
میگویند زنبور مودار در واقع نباید پرواز کند، چرا که بدنش بسیار بزرگ است و تحمل این وزن برای بالهای کوچکش بیش از اندازه دشوار. با این حال زنبور مودار این موضوع را نمیداند و بسادگی پرواز میکند. مسی هم با اندام کوچکش، با پاهای کوتاهش و سینه باریکش و با تمام اختلالهای رشدش در واقع هرگز نباید میتوانست در فوتبال مدرن و پر از درگیری امروز بازی کند!
"
تعداد صفحات : 3
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
پرطرفدار ترين تيم در ايران
به نظر شماقهرمان امسال جام جهانى٢٠١٤چه تيمى است
درصد رضايت شما از وبلاگم
بهترين بازيكن جهان از نظر شما
آمار سایت